خیلی ها اعتقاد دارن که قدم اول همیشه سخت ترین قدمه…اول مهر بدترین روز مدرسه هاست، روز اول کار مشکل ترین روز کاری بوده و اولین مسابقه ی هر فصل باید حتما با پیروزی سپری بشه. چون اولین مسابقه سخت ترینشه اما واسه من اینطور نیست. من عاشق شروع کردنم. هیجانی که شروع هر چیزی به من میده با بقیه ی اون قابل مقایسه نیست نمی دونم این صفت من بده یا خوب… هم کمکم کرده و هم به ضررم بوده اما من اینجوریم. یک شروع کننده ی به تمام معنی. واسه همین وقتی صاحب این بلاگ بهم پیشنهاد داد که بیام و باهاش همکاری کنم و بلاگ دو نفره داشته باشیم تا تجربه ی من با استعداد و انرژی اون ترکیب بشه؛ بلافاصله گفتم : باشه… حتماً… من موافقم
- یه سری آدمها هستن که هر کاری رو زود ول می کنند. یک کم درس می خونند و می گذارن کنار. بعد نقاشی کشن و می گذارن کنار، شعر می گن و می گذارن کنار و عاشق می شن و می گذارن کنار از این شاخه به اون شاخه می پرن… خیلی وقتها آخرش هم به هیچ جا نمی رسن من هم این عادت رو دارم. چیزی هم نیست که بشه بهش افتخار کرد. پس باید یه دلیلی پیدا کنم که بتونم ادامه بدم… توی این بلاگ دنبال اون دلیل می گردم. نه فقط برای ادامه دادن بلاگ نویسی؛ برای تمام زندگیم بر می گردم. این دفعه حتماً
امضا: نویسنده ی دوم این وبلاگ